نازنین جونمنازنین جونم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نازنین جونم

از عهده ی تمام پیش امدهای زندگی بر می اییم

دخترم باید به تمام نعمت هایی که در زندگی داریم دقت کنیم  .وبدانیم که خدا همه چیز و همه کار رو به مصلحتی برایمان رقم میزند .همیشه فکر های منفی رو در ذهنمان خاموش کنیم ونور عشق را روشن کنیم و به افکار شفا بخش خیر و شادی گوش کنیم . باید نفس عمیقی بکشم و به خودم یاد اوری کنم که میشه از اتفاقات زندگی درس گرفت وهر چه که پیش میاد را فرصتی برای رشد وتعالی بدونیم .اطمینان دارم از عهده هر اتفاقی که در زندگی بیفتد برمیایم . انشالله از اتکا به خدا غافل نشویم و خود رو به دست پروردگار بسپاریم   . ...
31 مرداد 1391

قلبمو با خودت میبری

این روزها توی خونه بند نمیشی همش کفشهاتو بر میداری در ویاز گرفتی باز میکنی و میگی بریم  دد .  ماشاالله شیطون شدی بد جور دیگه داداشات هم از جیغ های بنفش تو حساب می بردند . در ضمن احساس مالکیت تمام داداشات رو داری دیروز فاطمه دایی دست حامد رو گرفته بود تو هم سریع با دوتا جیغ دست حامد و ازدست فاطمه جدا کردی . کلمه های مامان به به  بریم بشین بده  مرسی علی رضا رو یاد گرفتی . ...
30 مرداد 1391

نمایشگاه قران

توی ماه مبارک رمضان ن مایشگاه قران برپا میشه ما هم هرسال بچه ها رو میبریم . امسال نازنین جونم رو بردیم که ایشا الله زیر سایه قران رشد کنه وهدایت بشه . اونجا براش جالب بود .قسمت کودکان خیلی برای بچه ها جذابه .نازنین هم تا میتونست بازی کرد .عکسهاشو ببینیم . ...
30 مرداد 1391

دعای شبهای قدر

دخترم گوهر یکدانه ی من      دخترم توکه تک گوهر دنیای منی      ای همه ی هستی من  تو گلی  دسته گلی    اری ای دخترکم  من در این شبهای قدر  دعا می کردم   که خدا حافظ توباشد   ای سراپا الماس     دعا کردم در مسیر زندگی    خوشبختی با ارامش دل وسعادت حقیقی که بر پایه ایمان به خدا و اتکا به قران است رابه دست اوری  وقدم به قدم به سوی حق پا بگذاری  و خوشبختی را لحظه به لحظه در زندگی احساس کنی .                                 &nb...
30 مرداد 1391